دوبیتی در وصف حضرت زینب(س)
تصویر تمام کربلا زینب بود
تفسیر پیام کربلا زینب بود
در عشق و فداکاری و ایمان و وفا
زهرای قیام کربلا زینب بود
×××
زیبایی گلشن علی زینب بود
پرورده دامن علی زینب بود
بر خصم شکست داد ولی خود نشکست
آیینه نشکن علی زینب بود
××
در فضل، محیط بیکرانی زینب
در صبر، بسیط آسمانی زینب
ای خورده به سینه ات مدال عظمت
بانوی همیشه قهرمانی زینب
×××
زینب که به عشق جوشش آموخته است
ماه است و چو مهر رخ برافروخته است
کارآیی انقلاب خونین حسین
بر قامت صبر او نظر دوخته است
××
زینب که به کار عاشقی غوغا کرد
صد بار شهادت به رخش در وا کرد
دو دسته گل یاس که در دامن داشت
تقدیم به باغبان عاشورا کرد
×××
من مظهر صبر، زینب کبرایم
هر جا که بود حسین، من آن جایم
هر چند که آفتاب بی سایه بود
من سایه آفتاب عاشورایم
×××
زینب که شکوه عشق پاینده از اوست
ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست
اسلام ز کربلا بود زنده، ولی
تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست
×××
زینب که دل و روح دلیری دارد
در یاری دین سهم کثیری دارد
همچون حسن و حسین و زهرا و علی
نیرویِ شکست ناپذیری دارد
×××
زینب که قیام کربلا زنده ازاوست
ایثارگری و صبر پاینده از اوست
از جلوه او چهارده قرن گذشت
امّا به خدا همیشه آینده از اوست
××
با داغ و فراق، آشنایی زینب
با درد و غم و عشق، دوایی زینب
سوگند به مظلومی زهرای بتول
تو فاطمه کرب و بلایی زینب
×××
چون قافله عشق رسیدند ز راه
بر تربت شاه دین، به صد ناله و آه
زینب به سر قبر برادر می گفت
لا حول و لا قوة الاّ بالله
×××
از جوهر خلقت و ز انوار جلی
مجموعه علم و حلم و فیض ازلی
خلاّق ازل نهاد نامش زینب
وز راه کرم عطا نمودش به علی
××
تسلیم و رضا نگر که آن دُخت بتول
در مقتل کشتگان چو فرمود نزول
شکرانه سرود، که ای خداوند جلیل
قربانی ما به پیشگاه تو قبول
×××
تسکین دل شکسته، آهم ندهد
بی هم نفسم کسی، پناهم ندهد
من زینب بی حسینم و برگشتم
جا دارد اگر مدینه راهم ندهد
×××
سر در بر امر حق فرود آوردم
شاهد به غمش، تن کبود آوردم
رفتم ز مدینه و پس از آن همه داغ
جز طفل سه ساله، هر چه بود آوردم
×××
بر حنجر خون، نوای عشقی زینب
دلداده و جان فدای عشقی زینب
در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام
پیغامبرِ خدای عشقی زینب
×××
بر حنجر خون، نوای عشقی زینب
دلداده و جان فدای عشقی زینب
در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شب
پیغامبر خدای عشقی زینب
×××
زینب، تو که در حنجر حق، آوایی
تندیس علی، آیینه ی زهرایی
در مکتب عارفان و در دفتر عشق
گلواژه انقلاب عاشورایی
×××
آن روز که خون عاشقان ریخت به دشت
دریای فرات، غرق در خون می گشت
دیدم که به دنبال حسینش، زینب
سر تا سر دشت کربلا را می گشت
×××
مآل اندیش فردا بود زینب
در آن صحرا چه تنها بود زینب
به هنگام غروب تنگ آن روز
تمام غربت ما بود زینب
×××
ای شمع شبستان وِلا، یا زینب
ای اختر صحرای بلا، یا زینب
دریاب که از کف نرود دامن صبر
سوگند به خون شهدا، یا زینب
×××
ناموس خدا و دخت حیدر، زینب
پرورده آغوش پیمبر زینب
صابر چو حسن، شجاع مانند حسین
در حفظ بقاء دین داور زینب
××
در مسلخ عشق کرده غوغا زینب
در سنگر صبر، کرده مأوا زینب
همراه رقیّه رفته در شام بلا
برگشته ز شهر شام تنها زینب
×××
ای پرچم کربلا به دوشت، زینب
قربان تو و خشم و خروشت زینب
تا موی سرت، سپید شد از غم دوست
شد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب
×××
می سوخت چو شمع و پایداری می کرد
دل از مژه جای اشک جاری می کرد
شب دختر شیر حقّ به جای عباس
از عترت عشق پاسداری می کرد
احد ده بزرگی
×××
زان فتنه خونین که به بار آمده بود
خورشید ولا، بر سر دار آمده بود
با پای برهنه، دشت ها را زینب
دنبال حسین، سایه وار آمده بود
×××
زینب که مه برج کمال وادب است
در خلق به بهترین نسب منتسب است
در وصف و مقام او همین باشد بس
که این دخت علیّ مرتضی زین اب است
×××
از داغ غمت خون جگر دارم من
وز یاد لبت دیده تر دارم من
تو از سر نی سایه فکندی به سرم
یا سایه خورشید به سر دارم من؟
×××
ای واسطه رحمت رحمان زینب
وی عالمه علوم قرآن زینب
در نام گذاریت محمّد فرمود:
خوانده است ترا خدای سبحان زینب
×××
در عشق علامتی به جز زینب نیست
در صبر قیامتی به جز زینب نیست
آن جامه عصمتی که زهرا پوشید
زیبنده قامتی به جز زینب نیست
×××
زینب که شکوه جاودانی دارد
هر جا حضور آسمانی دارد
ازدست حسین بن علی، خون خدا
برسینه مدال قهرمانی دارد
×××
ای تالی فاطمه به آئین و مرام
ای صبر تو و نطق تو همدوش قیام
ما دست طلب به سوی تو آوردیم
ای دخت امام و عمّه و اُخت امام
|